
نسیمی
شمارهٔ ۱۶۸
۱
ای صبا هست رخ یار به غایت نازک
لب فرو بند و نگه دار به غایت نازک
۲
از من عاشق اگر زان که خیالت باشد
باز پرس از گل رخسار به غایت نازک
۳
آنگه آهسته بگو حال دلم با چشمش
زان که باشد دل بیمار به غایت نازک
۴
پیش چشم و لب او باش دهنبسته که هست
قامتش فتنه و رفتار به غایت نازک
۵
(چون شوی مست مکن عربده با غمزهٔ او
که بُوَد غمزهٔ دلدار به غایت نازک)
۶
(سجدهٔ شکر کن از من بر آن سرو که هست
قامتش فتنه و رخسار به غایت نازک)
۷
(با لبش دم گر زند نفخه دم صدق گوی
که لبش هست به گفتار به غایت نازک)
۸
با دهانش برسان از دل تنگم خبری
همچو آن تنگ شکربار به غایت نازک
۹
چاره این دل پردرد ندانم چه کنم
پر شده بادهٔ اسرار به غایت نازک
۱۰
بود نازک ز غمت جان نسیمی همه عمر
رحمتی کن که شد این بار به غایت نازک
تصاویر و صوت


نظرات