نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۲۰۹

۱

به کوی یار می‌باید به چشم خون‌فشان رفتن

که دست خشک نتوان جانب آن آستان رفتن

۲

نشان عشق اگر داری به راه عاشقی می‌رو

که این ره بس خطرناک است نتوان بی‌نشان رفتن

۳

دلا رفتی ز شام زلف سوی ماه رخسارش

همین باشد ره یک‌ماهه را شب در میان رفتن

۴

به کویش می‌روم چون سبز شد خط گرد رخسارش

برآمد سبزه‌ها، خواهم به گشت بوستان رفتن

۵

(قدم در نه به صدق دل اگر در عشق یک‌رنگی

که راه کعبه را مؤمن به صدق دل توان رفتن)

۶

چو شد آهم به کوی او دگر بیرون نمی‌آید

تو را ای اشک می‌باید به کوی او روان رفتن

۷

نسیمی بهر دیدارش رود جنت، عجب نبود

بهشتی صورتی گر هست دوزخ می‌توان رفتن

تصاویر و صوت

دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۳۵۱

نظرات