
نسیمی
شمارهٔ ۲۳۲
۱
روی خداست ای صنم روی تو، رای من ببین
وز رخ همچو مصحفت فال برای من ببین
۲
یار به عشوه خون من خورد و حلال کردمش
جور و جفای او نگر، مهر و وفای من ببین
۳
نافه مشک چین اگر با تو دم از خطا زند
روی سیاه را بگو زلف دو تای من ببین
۴
(پیش تو بر زمین چو زد مردم دیده اشک را
گفت به اشک پهلوان، مشک سقای من ببین)
۵
(کشت مرا و زنده کرد از لب جانفزای خود
لطف نگار من چها کرد برای من ببین)
۶
لعل لب تو بوسه ای داد به خونبهای من
طالع و بخت من نگر، قدر و بهای من ببین
۷
سنبل زلفت آرزو کرده ام ای خجسته فال!
نقش و خیال مختلف، فکر خطای من ببین
۸
(دامن وصل تو به کف بخت نداد و عمر شد
آتش جان گداز من باد و هوای من ببین)
۹
وهم پرست را بگو، بگذر از این خیال و ظن
در رخ یار من نگر، روی خدای من ببین
۱۰
بی سر و پای عشق شو همچو فلک نسیمیا
سر «الست ربکم » در سر و پای من ببین
تصاویر و صوت


نظرات