
نسیمی
شمارهٔ ۲۵۵ - نکوهش قضات رشوهخوار
۱
دلیل ما شد آن ساقی به دارالعیش میخانه
بیا گر آرزومندی به جام لعل جانانه
۲
به دور دانه خالش دل و جانی نمی بینم
که در دام سر زلفت نیفتاده است از این دانه
۳
زمان وصل رویت را طلبکارم به جان گرچه
هنوز ارزان بود دادن دو عالم را به شکرانه
۴
جهان و جان و دین و دل، برو در کار زلفش کن
که از مردان مرد آید همیشه کار مردانه
۵
زمان زرق و سالوسی گذشت ای زاهد رعنا
بیا می خور که تقوی را لبالب گشت پیمانه
۶
حدیث عشق گو با من، نه زهد و توبه و تقوی
که عاشق را نمی گیرد به گوش افسون و افسانه
۷
مجو با آتش رویش تقرب، گر همی خواهی
که دور از شمع رخسارش بسوزی همچو پروانه
۸
چو رویش چرخ صورتگر نبندد صورت دیگر
به سر چندان که می گردد در این پیروزه کاشانه
۹
در گنج حقیقت را لبش مفتاح معنی شد
زهی گنج و زهی گوهر، زهی مفتاح و دندانه
۱۰
نسیمی! پای دل مگشا ز بند زلف او هرگز
که در زنجیر می باید همیشه پای دیوانه
تصاویر و صوت

نظرات