
نسیمی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
منم آن رند فرزانه که دادم جان به جانانه
چو از اغیار ببریدم شدم با یار همخانه
۲
من آن پیمانه مستی که نوشیدم نیندیشم
که گردم مست و از مستی زنم بر سنگ پیمانه
۳
من آن می چون بنوشیدم لباس عشق پوشیدم
چو بوم از بیت معمورش شدم با کنج ویرانه
۴
مکان را و مکانی را نشان پرسی اگر از من
برآ بر عرش وجه ما ببین آن روی جانانه
۵
نه ملحد داند این معنی نه زاهد و شحنه دعوی (؟)
کز این کونین پا بر جای هست این جای شاهانه
۶
خطاب سی و دو خطش دلیل از زلف ما بشنو
جواب انی اناالله را چو موسی گوی مردانه
۷
اگر باور نمی داری که شد روز پسین ظاهر
بیا بشنو همه اشیا کنون گویا شدند یا نه
۸
همه گویای سی و دو کلام فضل حق گشتند
ولی نشنید دیو این را به صد پند و صد افسانه
۹
نسیمی گر کنی کاری الهی فضل یزدانت
چو از رحمت ببخشاید سجود آرم به شکرانه
تصاویر و صوت

نظرات