
نسیمی
شمارهٔ ۲۸۴
۱
اگر میرم ز ناز نازنینی
برافشانم ز شادی آستینی
۲
غلام نکهت آن زلف گردم
که سنبل هست پیشش خوشه چینی
۳
روم در گوشه ای چون مردم چشم
در آن خلوت برآرم اربعینی
۴
به قصد ماست چشمت زیر ابرو
نشسته همچو ترکی در کمینی
۵
خرد سر دهان او نداند
شنیدم این سخن از خرده بینی
۶
نثار خاتم لعلش توان کرد
اگر ملکی بود زیر نگینی
۷
نسیمی همچو جان دارد گرامی
گرش روزی به دست افتد قرینی
نظرات