نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۲۹۰

۱

ببرد آرام و صبر از من پری پیکر دلارایی

چه باشد چاره کارم؟ نمی دانم، دل آرایی

۲

ز سودای سیه چشمان مکن عیب من، ای ناصح

که در سر می پزد هرکس، بقدر خویش سودایی

۳

حدیث طوبی، ای دانا! برو بگذار با فردا

که در سر دارم این ساعت، هوای سرو بالایی

۴

به چشم سر توان دیدن خدا را در رخ خوبان

سر دیدار اگر داری طلب کن چشم بینایی

۵

مرا چون تن ز جان، ای جان! مدار امروز دور از خود

(که پیوند تو با جانم نه امروز است و فردایی)

۶

(نگنجم در همه عالم من بی مسکن مسکین)

چو خاکم بر سر کویت، سعادت گر دهد جایی

۷

گرفت از روی چون ماه تو اشکم رنگ گلگونی

چه رنگ است این، کز او گیرد چنین رنگ آب دریایی

۸

سواد طوطی خطت زبان نطق می بندد

عجب گر در جهان باشد بدین خوبی شکرخایی

۹

طریق سالک عشقت چه داند ساکن خلوت

قدم چون در ره مردان نهد هر سست‌پیمایی

۱۰

ز نور طاعت ار خواهی منور دیده دل را

بیا و قبله جان کن رخ خورشید سیمایی

۱۱

نسیمی گشت سودایی ز زلف او و جز سودا

ز فکر بی‌سر و پایی چه بندد: بی‌سر و پایی

تصاویر و صوت

دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۴۳۳
دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی و عماد الدین نسیمی شیروانی به کوشش پرفسور رستم علی‌اف - فضل الله نعیمی تبریزی, عمادالدین نسیمی شیروانی - تصویر ۲۴۰

نظرات