
نسیمی
شمارهٔ ۳
۱
می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا
می کند زلف چو زنجیر تو دیوانه مرا
۲
شسته بودم ز می و جام و قدح دست ولی
می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا
۳
به هوای لب میگون تو گر خاک شوم
ذره ای کم نشود رغبت میخانه مرا
۴
دانه خال تو آن روز که دیدم گفتم
دام زلف تو کند صید بدین دانه مرا
۵
رخ مپوشان ز من، ای سوخته صدبار چو شمع
شوق روی تو، به یک شعله چو پروانه مرا
۶
ترک سودای سر زلف سیاهت نکنم
گر به صد شاخ کنی همچو سر شانه مرا
۷
مده ای زاهدم از شاهد و می توبه که نیست
چون تو گوشی که بود قابل افسانه مرا
۸
منم و میکده و صحبت رندان همه عمر
نیست ای خواجه سر خلوت کاشانه مرا
۹
گر طلسم تن من بشکند ایام، هنوز
گنج عشق تو بود در دل ویرانه مرا
۱۰
در جهان تا بود از قبله و محراب نشان
قبله جان نبود جز رخ جانانه مرا
۱۱
صاحب تاج و نگینم چو نسیمی، تا هست
بر سر از خاک درش افسر شاهانه مرا
تصاویر و صوت


نظرات