
نسیمی
شمارهٔ ۳۳
۱
سلطان غمت را دل پردرد مقام است
آن دل چه نشان دارد و آن مرد کدام است
۲
در عشق تو چون هست دلم بنده جاوید
کار دلم از دولت وصل تو تمام است
۳
جز پختن سودای سر زلف تو در سر
دیگر هوس عاشق دلسوخته خام است
۴
ای آن که کنی عرضه سجاده و تسبیح
مرغ دل ما فارغ از این دانه و دام است
۵
چون توبه ز مستی کند آن رند که شد مست
زان باده که روح القدسش جرعه جام است
۶
ای کرده رخت روز، شب تیره ما را
صبحی که نه با روی تو باشد همه شام است
۷
ای طالب ناموس رها کن طلب نام
در عشق بزرگی و کرامت نه به نام است
۸
تا محرم اسرار خیال تو دلم شد
کار نظر از اشک چو لؤلؤ به نظام است
۹
بر طالب جنت که مرادش نه تو باشی
وصل تو حرام آمد و حقا که حرام است
۱۰
بر طور لقا جان کلیمت «ارنی » گوی
دیدار تو می خواهد و مشتاق کلام است
۱۱
محراب نسیمی رخ و ابروی تو باشد
تا روی تواش قبله و چشم تو امام است
تصاویر و صوت


نظرات