
نسیمی
شمارهٔ ۵۷
۱
حیات زنده دلان جز به عشقبازی نیست
مباز عشق به بازی، که عشق، بازی نیست
۲
دلا بسوز ز عشقش چو شمع و جان بگداز
که کار عشق بجز سوز و جانگدازی نیست
۳
طهارتی که نسازی به خون دل، می دان
که در شریعت صاحبدلان نمازی نیست
۴
متاب روی ز خدمت که بر در محمود
طریق بنده مخلص بجز ایازی نیست
۵
نمی خورد غم حالم چنین که می بینم
طبیب درد مرا عزم چاره سازی نیست
۶
به جور و عشوه و نازم چه می کشی هردم
که گفت یار مرا رسم دلنوازی نیست
۷
به خاک پاک شهیدان عشق خونریزت
که هرکه پیش تو خود را نکشت غازی نیست
۸
وصال زلف تو خوشتر ز عمر جاویدان
که بر سر آمده عمری بدین درازی نیست
۹
به دولت غم عشق رخت نسیمی را
نظر به سلطنت از روی بی نیازی نیست
تصاویر و صوت


نظرات