نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۷۲

۱

ز بند زلف تو جان مرا نجات مباد

دل مرا نفسی بی رخت حیات مباد

۲

ز عشق، آن که ندارد حیات لم یزلی

نصیب او بجز از مردن و ممات مباد

۳

دلی که عابد بیت الحرام روی تو نیست

عبادتش بجز از سؤ و سیئات مباد

۴

دوای درد دل خود به درد اگر نکنی

دلا به درد دلی چون رسی دوات مباد

۵

بجز وصال تو ما را اگر مرادی هست

میسرات حصولش ز ممکنات مباد

۶

چو روح ناطقه جانی کاسیر زلف تو نیست

همیشه راه خلاصش ز شش جهات مباد

۷

اگرچه زلف سیاه تو لیلة الاسراست

مرا جز آن شب قدر و شب برات مباد

۸

صلات و قبله من هست اگر بجز رویت

چو عابد صنمم قبله و صلات مباد

۹

چو حسن روی تو درویش را زکات دهد

فقیر عشق تو محروم از این زکات مباد

۱۰

دلی که جز رخ و زلف تو بازدش شطرنج

به هر طرف که نهد رخ به غیر مات مباد

۱۱

اگر نه رزق حسن صورت تو می دانم

نعیم جان و دل من ز طیبات مباد

۱۲

ز عقد زلف تو شد مشکل نسیمی حل

که کار زلف تو جز حل مشکلات مباد

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی و عماد الدین نسیمی شیروانی به کوشش پرفسور رستم علی‌اف - فضل الله نعیمی تبریزی, عمادالدین نسیمی شیروانی - تصویر ۱۰۶

نظرات