نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۸۹

۱

دلم ز مهر تو آن دم چو صبح دم می زد

که آفتاب رخت در قدم علم می زد

۲

ز جام عشق تو بودم خراب و مست آنروز

که نقش بند قضا، رسم جام جم می زد

۳

به بوی زلف تو آشفته آن زمان بودم

که منشی کن از آن کاف و نون به هم می زد

۴

نبود خانه چشمم هنوز بر بنیاد

که عشق روی تو بر جان در حرم می زد

۵

شبی که دیده من خلوت خیال تو بود

فلک هنوز سراپرده بر عدم می زد

۶

به جست و جوی وصال تو من کجا بودم

که در جهان قدم جان من قدم می زد

۷

هنوز چهره شادی ز عقل پنهان بود

که عشق بر رخ جانم نشان غم می زد

۸

هنوز خامه فطرت به امر «کن » جاری

نگشته بود که بر من غمت رقم می زد

۹

کلیم و طور هنوز از عدم خبر می داد

که جان من «ارنی » با تو دم به دم می زد

۱۰

کجا شود ز خطا پاک نامه عملم

اگر نه منشی عفوت بر آن قلم می زد

۱۱

چگونه قلب نسیمی چو زر شدی رایج

اگر نه فضل تواش سکه بر درم می زد

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی و عماد الدین نسیمی شیروانی به کوشش پرفسور رستم علی‌اف - فضل الله نعیمی تبریزی, عمادالدین نسیمی شیروانی - تصویر ۱۳۲
دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۲۲۶
زندگی و اشعار عماد الدین نسیمی: شامل تحقیق در احوال و آثار نسیمی، پژوهشی در اندیشه های حروفیه به همراه متن تصحیح شده اشعار بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه خطی دیگر به کوشش یدالله جلالی پندری - . - تصویر ۲۰۲

نظرات