نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۳۳

۱

بهای قند چه داند که در جهان چند است

کسی که همدم آن پسته شکر خند است

۲

بیا که جای تو خالی است در حوالی چشم

اگر بگریه من خاطر تو خورسند است

۳

زمن بدلبر پرخاشجو که گوید باز

بیا که دل بعتاب تو آرزومند است

۴

دل اربنوش دهانت طمع برد چه عجب

که بنده را همه جا چشم بر خداوند است

۵

اگر نه باورت آید قسم بان سر زلف

که نقض عهد ارادت نه شرط و گنداست

۶

روان مریم اگر غیرت آورد چه عجب

بر آنعقیله که حوّای چونتو فرزند است

۷

اگر بفصل خزان میل بوستان داری

بیا که دامن مابی رخت گل آکنداست

۸

فدای عشق که درهم شکست شیشه ما

شکستنی که به از صد هزار پیوند است

۹

خمید قامتم از بار التیام رقیب

نگفت کاین تن گاهی نه کوه الوند است

۱۰

مرا بحسن وفا و ترا بخوی جفا

بر آن نیم که بدور زمانه مانند است

۱۱

دلا بیا که بخوان لب نگار امروز

صلای پسته و بادام و شکر و قند است

۱۲

ضرورتست که در دام جان دهد نیّر

چنین که حلقه موی تو بند در بند است

تصاویر و صوت

نظرات