نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۵۷

۱

زلف به ملک حسن به سر تا کله نهاد

برداشت پای نخوت و بر فرق مه نهاد

۲

عادت نبود تیغ کشیدن به روی ماه

این رسم تازه را خم زلف سیه نهاد

۳

گر عالمی کشد چه عجب ترک چشم او

یاسای قتل عام نه این پادشه نهاد

۴

بر بوی خاک پای تو دل هر کجا که دید

خاک رهی است روی بر آن خاک ره نهاد

۵

آهو چنین نگه نکند چشم تو مگر

قانون دیگری ز برای نگه نهاد

۶

مردم هلال او به سرانگشت می‌نمود

این ماه رسم را به شب چهارده نهاد

۷

چشمت خرابی دل ما را به خط نگفت

تا رو به کشور دل ما با سپه نهاد

۸

طاعت بود نظاره به هر ماه تو ولیک

ابروی او برای من این را گنه نهاد

۹

بالله که جز به مهر شهنشاه لو کشف

هر کو نهاد دل به خیال تبه نهاد

۱۰

نیر هوای روضۀ رضوان ز سر بهشت

هر کس که روی بر در این بارگه نهاد

تصاویر و صوت

نظرات