
نیر تبریزی
شمارهٔ ۷۷
۱
گر نه چشمان تو در قصد گرفتارانند
ز چه هر گوشه از او صف زده خونخوارانند
۲
مکن ایباد پریشان سر زلفش زنهار
که بهر حلقه از اندام گرفتارانند
۳
تو ز می مست شکر خواب چه دانی که بشهر
هر شب از نیش سر زلف تو بیدارانند
۴
بر حذر باش که آن نافه ی مُشگین ، ز صبا،
نشود باز که در شهر دلقکارانند
۵
شیخ گو نخوت بیهوده برندان مفروش
غالب آنست که وارسته گنکارانند
۶
صوفیانرا شو دار منعکس ایندلق ریا
همه دانند که اینقوم چه سگسارانند
۷
بادب پای بمیخانه نه ایسالک راه
که بهر پای خم میگده هشیارانند
۸
نیرّ این خرقهٔ پشمینه برانداز ز دوش
رهروان حرم عشق سبگبارانند
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی
سیدمحمد جهانشاهی