نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۱

۱

شرم می‌آید ز قاصد طفل محبوب مرا

بر سر راهش بیندازید مکتوب مرا

۲

دست پرورد توام ای عشق، پاس من بدار

هرکه بیند از تو می‌داند بد و خوب مرا

۳

فرصتت بادا که می‌باید ستمکاری چنین

این قرار و طاقت و این صبر ایوب مرا

۴

ناز پرورد وصالم گوش بر حرفم مکن

آرزو بسیار باشد طبع محبوب مرا

۵

بی‌سوالی خون خود در حشر می‌بخشم به او

زان که دانم از طلب عارست مطلوب مرا

۶

شوخ‌طبعی، ز اختلاط غیر منعت چون کنم

بیش ازین نتوان شنیدن حرف دلکوب مرا

۷

امشب از یوسف‌رخی چشم «نظیری» روشن است

باز نوری هست در کاشانه یعقوب مرا

تصاویر و صوت

نظرات