نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۴۰

۱

دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را

کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را

۲

تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی

گر آزری نتراشیده است سنگ تو را

۳

کسی شکاری عشق تو را چه می داند

نشانه دیگر و زخمی دگر خدنگ تو را

۴

ز خار خار محبت دل تو را چه خبر

که گل به جیب نگنجد قبای تنگ تو را

۵

به هرکسی نظر از شیوه دگر داری

کسی درست نفهمیده ریو و رنگ تو را

۶

به نغمه دگرم زنده ساز ای مطرب

چه معجزست که در پرده نیست چنگ تو را

۷

تو حرف تلخ فروشی و من شکرنوشم

که چاشنی هزار آشتی است جنگ تو را

۸

تو از نسیم «نظیری » به شور می آیی

چو گل نهان نتوان کرد بوی و رنگ تو را

تصاویر و صوت

نظرات