
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۷۲
۱
دلم شد زودرنج آزار او کن
تغافل گونه ای در کار او کن
۲
به کوشش درنمی گیرد چراغم
شررواری حرارت یار او کن
۳
گلابی پاش بر دلق وجودم
چو گل آغشته پود و تار او کن
۴
سخن کز پختگی رنگی ندارد
اگر معجز بود انکار او کن
۵
کسی کز روی آگاهی زند حرف
به جان دست ار دهد ایثار او کن
۶
نگه سرهنگ کم آزار حسن است
غضب را شحنه بازار او کن
۷
اساس حسن داری ساده از مهر
مثال نقش بر دیوار او کن
۸
نفس کز تفتگی تابی ندارد
گر از عیسی بود زنار او کن
۹
«نظیری » را مسوز از داغ حرمان
ترحم بر دل افگار او کن
تصاویر و صوت

نظرات