
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۴۹۷
۱
کاریست بر ملا گذران در خفا گره
فکری چو تار سبحه ز سر تا به پا گره
۲
سیاره و ثوابت این کارخانه را
دل ها چو کهرباست ز خوف قضا گره
۳
بس خرده های زر چو گلت در دهان کنند
چون غنچه واکنی گر ازین پرده ها گره
۴
کسب معانی از نظر عشق کن که هست
صد نکته را به نیم اشارت ادا گره
۵
کوته مساز دست تهی کاین نگار را
بر گوشه نقاب بود رو نما گره
۶
از بس کرشمه می کند از پرده آشکار
در دیده می شود نظرم از حیا گره
۷
گویاترم ز بلبل خوش نغمه در بهار
از سردی جهان زده ام بر نوا گره
۸
قطبم، که گرچه عقده گشای خلایقم
نگشایدم ز گردش این آسیا گره
۹
زین چرخ خاکباز که هر صبح روزگار
دامن چو کودکان زندش بر قفا گره
۱۰
طرح بقا مدار توقع که خاک را
بسیار هست در دل ازین مدعا گره
تصاویر و صوت

نظرات