
نشاط اصفهانی
بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم
۱
بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم
که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم
۲
ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر
که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم
۳
گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف
ورنه با طلعت او شب نشود در عالم
۴
باز وسواس خرد راه بدل جست ای عشق
قدمی جانب ما غمزدگان نه ز کرم
۵
تو نشینی و نشان باز نماند زانده
تو خرامی و اثر باز نماند از غم
۶
دست بگشای و ببین دل پی دل بر سروت
پای بگذار و ببین جان پی جان زیر قدم
۷
تو و آن ناز که بر جور فزایی ز نیاز
من و آن عجز که بر مهر فزایم ز ستم
۸
ای که یک لحظه غمینت نتوانم دیدن
از چه یا رب نپسندی تو مرا جز باغم
۹
با خیال تو بهر لحظه خیالیست مرا
او همی لیس و لا گوید و من کان نعم
۱۰
چه غم انگیز نشاطی تو برون روز ز بساط
تا رسد گنجی بی رنج و نشاطی بی غم
نظرات