نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۳

۱

شادمان غمزده و غمزدگان دلشادند

غم و شادی جهان بین که چه بی بنیادند

۲

این جهان خود صوری مؤتلف از ابعاد است

یا طبایع که همی مجتمع از اضدادند

۳

گر بپایند چه شادی و نپایند چه غم

خنک آنان که ازین شادی و غم آزادند

۴

این من غمزده ام کز قبل روضه ی توس

دری از عرصه ی محشر برخم بگشادند

۵

کرده های من سرگشته بالواح هوس

نقش بستند و به پیش نظرم بنهادند

۶

سر بسر خواندم و دیدم بسیهکاری خویش

سیه آن دم که باین بخت سیاهم زادند

۷

چاک کردند زبان، خاک فشاندند بچشم

لیک پنهان نظری جانب دل بگشادند

۸

کام دل جستم و کردند براتیم دلی

سوی درگاه شهم باز حوالت دادند

۹

اینک این فرق من و خاک در شاه نشاط

مخزن مارو گل و خار قرین افتادند

تصاویر و صوت

نظرات