
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۲
۱
گذری باد بر آن زلف معنبر دارد
بازیارب دل آشفته چه بر سر دارد
۲
دفتر معرفت آن به که بشوییم بجوی
که درخت چمن اوراق دی از بر دارد
۳
در نظر بازی مژگان تو احوال دلم
داند آن خسته که دل بر سر خنجر دارد
۴
رندبی پاو سر از کوی خرابات چه دید
که جهان را بنظر سخت محقر دارد
۵
اختر طالع من روی فروزان تو بود
هر که بینی نظری جانب اختر دارد
۶
ستم از لطف چسان فرق توان کرد که دوست
هم به کف خنجر و هم دست به ساغر دارد
۷
به طبیبان جفاپیشه چه گوییم نشاط
درد ما را به جز او کیست که باور دارد
تصاویر و صوت

نظرات