
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱۶۳
۱
بی عشق کس بدوست نیابد ره وصول
سبحان من تحیر فی ذاته العقول
۲
گر مرد این دری بدرآ کاندر این سرای
دربان برای منع خروج است نی دخول
۳
در پیشگاه عشق مجال محال نیست
عاشق نباشد آنکه نشیند دمی ملول
۴
تعجیل نیست شرط طریقت بصبر کوش
کم یظفر الصبور بما یهزم العجول
۵
گر غایبی تو هر چه ملامت کشم رواست
وانجا که حاضری که دهد گوش بر عذول
۶
قل للعذول ویلک عنی و لا تلم
ما قلت مادریت ولم تدر ما تقول
۷
انکار ذوق عشق ز عاقل عجیب نیست
عاشق مگر روایت عاقل کند قبول
۸
هردم بجانبی کشدت نفس مضطرب
والقلب لا یزال محبا لما یزول
۹
ره در مقام خلد نیایی و جای امن
تا در سرای دل ندهی خویش را نزول
۱۰
کوتاه شد فسانه ی هستی ما بعشق
ناصح دراز کرده سخن همچنان فضول
۱۱
من حالتی که خود بتصور نیارمش
در نامه چون نویسم و گویم چه بارسول
۱۲
گفتی هلاک میکنم از کین نشاط را
روحی فداک قد سبق الحب ما تقول
نظرات