
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۲
۱
روز کی چند پی زهد و سلامت گیرم
ور ملامت کندم عشق از او نپذیرم
۲
جام صافی ببر و جامه ی سالوس بیار
صدق بگذار که من در گرو تزویرم
۳
بر سر کوی بت سلسله گیسو زین پس
نتوان داشت دگر باز بسد زنجیرم
۴
نگه یار کمان ابرویم اکنون بنظر
آید آنسان که زند خصم همی با تیرم
۵
خواستم زهد بتدبیر بیاموزم لیک
میکشد باز سوی دیر مغان تقدیرم
۶
جای در صومعه از دیر گزیدست نشاط
مپسندید خدا را که بغربت میرم
۷
عاشقی رنج و بدین رنج همان به مانم
بیخودی عیب و بدین عیب همان به میرم
نظرات