
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۱۰
۱
گفتم از میکده یک چند سوی خانه شوم
مستی از سر نهم و عاقل و فرزانه شوم
۲
حلقه زد بر در دل سلسلهٔ طرهٔ دوست
چه کنم قسمتم اینست که دیوانه شوم
۳
خمی از باده به کاشانه نهان ساختهام
گو دو روزی نتوانم که به میخانه شوم
۴
رهنمایی کنمش تا به سر گنج مراد
دست دل گیرم و ویرانه به ویرانه شوم
۵
زین پس از من طمع عقل مدارید که من
فرض تر دارم ازین کار که فرزانه شوم
۶
از نشاط این چه توقع که غمین بنشیند
قدحی برکشم و سرخوش و مستانه شوم
نظرات