
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۲۴
۱
دگرانند بهر سو نگران
من بسوی تونهان از دگران
۲
آنکه بگشود زروی تو نقاب
بست بر دیده ی این بی بصران
۳
ورنه حاشا تو در آیی از در
دیده در باز کند بر دگران
۴
خبر از خاک درت نتوان جست
جز زطرف کله تا جوران
۵
اثر از گرد رهت نتوان یافت
جز که در دیده ی صاحبنظران
۶
این چه راه است که در وی اثری
نیست از نقش پی پی سپران
۷
این چه صحراست که تا گم نشوی
نبری راه سوی راهبران
۸
این چه دریاست که جز غرقه نبرد
رخت از لطمه ی موجش بکران
۹
تیز تک مرکب و رهبر در پیش
آه از سستی این همسفران
۱۰
بنده ی شاه جهان است نشاط
نه که در بند جهان گذران
تصاویر و صوت

نظرات