
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۳۷
۱
بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری
فضایل ملکی در شمایل بشری
۲
بهر چه حسن توان گفت روی اوست قرین
زهر چه عیب توان جست خوی اوست بری
۳
ببین برویش و کوتاه کن سخن ناصح
که بی زبانی خوشتر بود ز بی بصری
۴
بگو بشحنه که از ما خبر نجوید باز
ببزم ما خبری نیست غیر بی خبری
۵
اگر تو تیغ کشی ما سپر بیندازیم
که عشق تیغ برآورد و صبر شد سپری
۶
بباد دادیم امروز و آب دیده ی من
بیاد آری و روزی بخاک من گذری
۷
بصدق بین و کرم کن که خواجگان کریم
براستی نظر آرند نی به بی هنری
۸
خزان رسیده نهالی همی سرود بسرو
ببین بروز من و شادزی به بی ثمری
۹
بسوخت جانش و با کس نگفت نزد نشاط
بروز گار شه از عشق عیب پرده دری
تصاویر و صوت

نظرات