
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
در اول جذب عشق از جانب جانانه بایستی
وگرنه سوز شمع از آتش پروانه بایستی
۲
خرد را لاف و تا با دل نبودی آشنا عشقش
ندانستی که جا دیوانه را ویرانه بایستی
۳
سزای هر که چیزی بود بگذر زاهد از رندان
و گرنه مسجد و معبد خم وخمخانه بایستی
۴
نمیدانم چه افسون کردی ای زاهد چرا دادم
به پیمان تو دستی را که بر پیمانه بایستی
۵
نشاط از آشنایان بیسبب بیگانگی کردی
به ما گر آشنا بودی ز خود بیگانه بایستی
نظرات