نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۲۵۱

۱

دل دگر با که سپارم که تو در جان منی

جان دگر با که فشانم که تو جانان منی

۲

هنری نیست جز اینم ز چه پنهان سازم

گو همه خلق بدانند تو جانان منی

۳

گفتمت مهر و در این گفته چه جای نظر است

تو بدین طلعت افروخته برهان منی

۴

زخمی ای خواجه گرت با من مسکین رحمی ست

دردی ای دوست اگر از پی درمان منی

۵

چه غم از دوش و چه اندیشه ز فردا دارم

تویی آغاز من و باز تو پایان منی

۶

خط او سرزده یا سرزده ای از خط او

روزکی چند شد ای دل که بفرمان منی

۷

گفتم ای دست بدامانش رسی روزی و شد

جیب جان چاک و تو در چاک گریبان منی

۸

گفتم ای پا گذری بر سر راهش آخر

عمر از دست شد و باز بدامان منی

۹

گفتمش با سر زلف تو رسد دست نشاط

گفت زنهار همین بس که پریشان منی

تصاویر و صوت

دیوان نشاط اصفهانی به کوشش دکتر حسین نخعی - تصویر ۱۷۳

نظرات