نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

شمارهٔ ۲۶۰

۱

من و اندیشه ی باری که ندارد یاری

نگشاید دل از آن گل که بود با خاری

۲

عجب از مفلس بی خانه که مهمان خواند

دل بدست آر و پس آنگه بطلب دلداری

۳

راحت هر دو جهان پاکی دل از هوس است

زر چو پاک ست بود رایج هر بازاری

۴

شیخ شهر از من دیوانه حذر می نکند

من که مستم چه حذر میکنم از هشیاری

۵

دل آیینه صفت جو به نثار رخ دوست

ورنه اینجا سر و زر را نبود مقداری

۶

سایه افتاد هم از گام نخستین بر خاک

تا چرا با قد او لاف زد از رفتاری

۷

غم بر اندازه ی غمخوار فرستند نشاط

غم فزون داراز آنجا که تواش غمخواری

تصاویر و صوت

نظرات