
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۲۷۸
۱
نه دل به دست یاری نه سر به زیر باری
آسوده بایدم زیست یک چند بر کناری
۲
خرم به روزگاران از دوستان بخشمی
خرسند در بهاران از بوستان بخاری
۳
آیینه دل ما دیریست تا ندیدست
از دوستان صفایی وز دشمنان غباری
۴
یاران به طاعت امید دارند و ما بر امید
نومید برنگشتست زین در امیدواری
۵
از من برید و با دوست پیوست دل که نیکوست
خصمی جدا ز خصمی، یاری قرین یاری
۶
بیهوده روزگاری بردی به سر نشاطا
تا چند وقت خود را ضایع همیگذاری؟
۷
یا بازویی که زخمی کاری زند طلب کن
یا مرهمی که سودی بخشد به زخم کاری
تصاویر و صوت

نظرات