
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۳۲
۱
بیا که نوبت مستی عشق و شرب مدام است
از آتشی نه زآبی که در صراحی و جام است
۲
بدان شمایل دلکش اگر ببزم خرامد
حدیث ناصح مشفق بیک نگاه تمام است
۳
نوید وصل دلم میرسد ز عارض و زلفش
که شب مصاحب روز است و صبح در بر شام است
۴
بطاق میکده دیدم کتابه ای که: برندان
غم و سرور جهان، مهر و کین خلق، حرام است
۵
هنوز عاشق صادق نباشد آنکه شناسد
عطا و منع و بداند عتاب و لطف کدام است
۶
بدوزخ ار بردش عشق گو ببر که نسوزد
اگر بسوزد از آتش بگو بسوز که خام است
۷
شگفت آیدم از خواجه عیب باده که گفت این
که خون خلق حلالست و آب تاک حرام است
۸
مرا رواست اگر شیخ شهر عیب نماید
کدام عیب بتر از قبول طبع عوام است
۹
بیا نشاط مرادی طلب کنیم از این در
سعادت دو جهان وقف این خجسته مقام است
تصاویر و صوت

نظرات