
نشاط اصفهانی
شمارهٔ ۱ - خون تو در گردن ماست
۱
دوش میگفت کسی گفت فلان خواجه مرا
که فلان از پی جاه و خطر و مسکن ماست
۲
گفتم ار باز ببینیش بگو کای خواجه
مال و جاهت چه بود خون تو در گردن ماست
۳
خواجه هشدار و میندیش و میاسا که فلان
با چنین بی زر و سیمی چه غم از دشمن ماست
۴
زر و سیمی که بدان جیب و دل آراسته ای
مشت گردیست که بر خواسته از دامن ماست
۵
خرمنی چند گر از زرع ضعیفان داری
حاصل هر دو جهان خوشه ای از خرمن ماست
۶
جامه و فرش نوت قدر بیفزود ولی
اطلس عرش برین کهنه لباس تن ماست
۷
چه دگر بر فرس و استر خود رشک بری
کاشهب چرخ روان بر اثر توسن ماست
۸
راست تر خواهی ازین خواجه مرا با تو چه کار
آنچه در وهم تو گلزار تو شد گلخن ماست
تصاویر و صوت

نظرات