نظامی

نظامی

بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز

۱

قضا را از قضا یک روز شادان

به صحرا رفت خسرو بامدادان

۲

تماشا کرد و صید افکند بسیار

دِهی خرم ز دور آمد پدیدار

۳

به گرداگرد آن دِه سبزهٔ نو

بر آن سبزه بساط افکنده خسرو

۴

می سرخ از بساط سبزه می‌خورد

چنین تا پشت بنمود این گل زرد

۵

چو خورشید از حصار لاجوردی

علم زد بر سر دیوار زردی

۶

چو سلطان در هزیمت عود می‌سوخت

علم را می‌درید و چتر می‌دوخت

۷

عنان یک رکابی زیر می‌زد

دو دستی با فلک شمشیر می‌زد

۸

چو عاجز گشت ازین خاک جگرتاب

چو نیلوفر سپر افکند بر آب

۹

ملک‌زاده در آن ده خانه‌ای خواست

ز سر مستی در او مجلس بیاراست

۱۰

نشست آن شب به نوشانوش یاران

صبوحی کرد با شب زنده‌داران

۱۱

سماع ارغنونی گوش می‌کرد

شراب ارغوانی نوش می‌کرد

۱۲

صراحی را ز می پر خنده می‌داشت

به می جان و جهان را زنده می‌داشت

۱۳

مگر کز توسنانش بدلگامی

دهن بر کشته‌ای زد صبح بامی

۱۴

وز این غوری غلامی نیز چون قند

ز غوره کرد غارت خوشه‌ای چند

۱۵

سحرگه کآفتاب عالم افروز

سرِ شب را جدا کرد از تنِ روز

۱۶

نهاد از حوصله زاغ سیه پر

به زیر پر طوطی خایه زر

۱۷

شب اَنگِشت سیاه از پشت برداشت

ز حرف خاکیان انگشت برداشت

۱۸

تنی چند از گران‌جانان که دانی

خبر بردند سوی شه نهانی

۱۹

که خسرو دوش بی‌رسمی نمود است

ز شاهنشه نمی‌ترسد چه سوداست

۲۰

ملک گفتا نمی‌دانم گناهش

بگفتند آن که بیداد است راهش

۲۱

سمندش کشت‌زار سبز را خورد

غلامش غورهٔ دهقان تبه کرد

۲۲

شب از درویش بستد جای تنگش

به نامحرم رسید آواز چنگش

۲۳

گر این بیگانه‌ای کردی نه فرزند

ببردی خان و مانش را خداوند

۲۴

زند بر هر رگی فصاد صد نیش

ولی دستش بلرزد بر رگ خویش

۲۵

ملک فرمود تا خنجر کشیدند

تکاور مرکبش را پی بریدند

۲۶

غلامش را به صاحب غوره دادند

گلابی را به آبی شوره دادند

۲۷

در آن خانه که آن شب بود رختش

به صاحب‌خانه بخشیدند تختش

۲۸

پس آن گه ناخن چنگی شکستند

ز روی چنگش ابریشم گسستند

۲۹

سیاست بین که می‌کردند ازین پیش

نه با بیگانه با دردانهٔ خویش

۳۰

کنون گر خون صد مسکین بریزند

ز بند یک قراضه برنخیزند

۳۱

کجا آن عدل و آن انصاف سازی

که با فرزند از این‌سان رفت بازی

۳۲

جهان ز آتش‌پرستی شد چنان گرم

که بادا زین مسلمانی تو را شرم

۳۳

مسلمانیم ما او گبر نام است

گر این گبری مسلمانی کدام است

۳۴

نظامی بر سر افسانه شو باز

که مرغ بند را تلخ آمد آواز

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 24
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
حیران
۱۳۸۹/۱۰/۲۴ - ۱۷:۰۶:۱۳
که با فرزند از اینسان رفت بازی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
جواد مؤمنی
۱۳۹۰/۰۱/۱۴ - ۱۰:۲۳:۳۵
مصراع"ز بند قراضه برنخیزند"ناقص است
user_image
purheydari
۱۳۹۱/۱۱/۰۳ - ۱۴:۰۰:۱۸
زبند یک قراضه بر نخیزند
user_image
شیرین
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۲:۰۰:۵۳
دوستان من یه سوال دارم. من به ادبیات فارسی علاقه مندم اما فارسی ام زیاد خوب نیست کسی هم اطرافم نیست که به فارسی تسلط داشته باشه که در معنی و فهم کمکم کنه.آیا وبسایتی میشناسید که معنی شعرهای فارسی رو داشته باشه؟با تشکر
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۲:۵۰:۵۹
شیرین جان واژه برخوان که واژه همان افرینش است صد بار انگلیسی و فرانسه را خوب خواندم اما هیچ فارسی نشدند که نشدند گویی صدای پورسینا ، اسفندیار ،فرشوشتر وشیخ خرقانی میاید از پشت سالیان و تورا می خوانند که دررسی و بررسی ، خوشحالم از تصمیمت
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۲ - ۱۵:۰۸:۱۰
نوشانوش ععنی نوش جان گفتن در مجلس شرابخواری
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۲ - ۱۵:۱۳:۱۸
صراحی به معنی ظرف شراب است ،ظرف شکم داری که دهانه تنگی دارد و بسیار ظریف است و ضرب المثل سنگ و صراحی کنایه از سختی سنگ و ظرافت شیشه دارد
user_image
علیرضا
۱۳۹۴/۰۲/۲۸ - ۰۸:۲۱:۵۹
با سلام.یک سوال داشتم ایرانیان که در زمان ساسانیان مسلمان نبودند.چرا دو بیت اخر از مسلمانی و .... اسم برده شده؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۱/۲۸ - ۱۱:۵۴:۵۷
خطاب به جناب مینامنظور از مسلمان در این شعر مقایسه زرتشتی و اسلام است مثلا:جهان ز آتش پرستی شد چنان گرمکه بادا زین مسلمانی ترا شرمکه اینجا در مصراع دوم شخص منادا قرار گرفته
user_image
طهماسبی
۱۳۹۵/۰۹/۱۴ - ۰۷:۱۹:۱۲
کنون گر خون صد مسکین بریزندز بند قراضه برنخیزند در این بیت کلمه «یک» از مصراع دوم جا افتاده استکنون گر خون صد مسکین بریزندز بند یک قراضه برنخیزند
user_image
مهدی
۱۳۹۶/۱۰/۲۳ - ۰۲:۴۰:۳۷
منظور از «ز بند یک قراضه بر نخیزد» دقیقا چیست؟
user_image
نرگس
۱۳۹۷/۰۲/۳۱ - ۱۶:۰۳:۳۹
در جواب مینا:نظامی داره ساسانیان رو با دوره خودش مقایسه میکنه و میگه که زمان ساسانیان که زرتشتی بودن این طوری با عدل و انصاف برخورد میکرده پادشاهشون ولی در زمان حال که مسلمانان روی کار هستن با عدل و انصاف حکمرانی نمیشهدر جواب طهماسبی:یعنی حتی اندکی زر خرج نمیشه
user_image
نرگس
۱۳۹۷/۰۲/۳۱ - ۱۶:۰۶:۵۵
در جواب مهدی:یعنی حتی اندکی زر خرج نمیشه
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۲۴ - ۲۳:۵۸:۳۹
به گرداگرد آن ده ، سبزه نوبر آن سبزه بساط افکنده ( افکند ) خسرواینطوری باید درست باشه .. افکند ؛ بد معنیه با تشکر
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۲۵ - ۰۰:۰۰:۲۱
ببخشید ، افکنده بد معنیه ... امکان ویرایش بذارید برای متن های ارسال شده خیلی خوبه
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۲۵ - ۰۰:۰۷:۴۷
مسلمانیم ما او گبر نام استگر این گبری مسلمانی کدام است..مسلمانیم و او را گبر نام است ... بهتره چون " نیم " بیانگر " ما " هست
user_image
احمد
۱۳۹۷/۰۳/۲۵ - ۰۰:۰۹:۴۶
چو خورشید از حصار لاجوردیعلم زد بر سر دیوار ، زردیبعد از دیوار ؛ ویرگول لازمه!
user_image
رحیم شهرزاد
۱۳۹۷/۰۵/۰۳ - ۰۶:۰۴:۴۳
لطفا معنی مصراع ( به زبر پر طوطی خایه ی زر) را بگویید . سپاس
user_image
محسن پناهی
۱۳۹۸/۰۴/۳۰ - ۱۱:۴۹:۰۷
آیا کلمه «براشت» در بیت شب انگشت سیاه از پشت براشتز حرف خاکیان انگشت برداشتنباید به «برداشت» تغییر کند؟
user_image
juki
۱۳۹۸/۰۸/۰۸ - ۲۲:۳۵:۲۳
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۱۹ - آغاز مقال در شرح صورت حال سلامان و ابسال/جامی هم تقریبا همین مضمون را در حکایتی نقل فرمودن.ً.......................نکته ای خوش گفته است آن دوربینعدل دارد ملک را قایم نه دینکفر کیشی کو به عدل آید فرهملک را از ظالم دیندار به
user_image
juki
۱۳۹۸/۰۸/۰۸ - ۲۲:۴۶:۲۲
یعنی اونی که مسلمون نبود ولی عدل رو رعایت میکرد. بهتر از آدمهای زمان ما هست که القابشون ، احیانا چند سطره، ولی آقا زادشون ، چه بیدادها که نمیکنه....مسلمانیم ما، او گبر نام استگراین گبری!مسلمانی کدام است؟؟؟!!!کفر کیشی کو به عدل آید فرهملک را از ظالم دیندار بهاین جملات رو باید با طلا نوشت و به دیوار زد.و البته آویزه گوش و نصب العین و نمیدونم (سواد کمم اجازه نمیده بیشتر از زبون حضرات، درافشانی کنم )
user_image
بهنام سید موسوی
۱۳۹۹/۰۱/۱۱ - ۰۴:۳۷:۵۱
به زیر پر طوطی ... یعنی زاغ سیاه شب، زیر پر طوطی سبز رنگ آسمان، تخم زرین خورشید را گذاشت. (از حاشیه وحید دستگردی)
user_image
امیرشریعتی
۱۳۹۹/۰۵/۳۰ - ۲۱:۱۸:۱۵
لطفا اشتباه تایپی مصراع اول را تصحیح فرماییدشب انگشت سیاه از پشت براشتلطفا واژهء " براشت" را به " برداشت " تصحیح کنید..
user_image
امیرشریعتی
۱۳۹۹/۰۵/۳۰ - ۲۱:۱۸:۳۹
لطفا اشتباه تایپی مصراع اول را تصحیح فرماییدشب انگشت سیاه از پشت براشتلطفا واژهء " براشت" را به " برداشت " تصحیح کنید..
user_image
شهناز ولی پور هفشجانی
۱۴۰۱/۰۷/۲۵ - ۰۵:۲۰:۵۹
 غور.نام ولایتی معروف نزدیک قندهار، در میان خراسان قریب به غزنین و غرجستان است. غلام غوری
user_image
شهناز ولی پور هفشجانی
۱۴۰۱/۰۷/۲۵ - ۰۵:۲۶:۱۲
شب انگشت سیاه از پشت برداشت: انگشت به کسر الف یعنی زغال شب مانند شخصی است که بار زغال را از پشت به زمین گذاشته. ز حرف خاکیان انگشت برداشت: انگشت خود را از حرف خاکیان(زمین) برداشت. انگشت گذاشتن کنایه از ایراد گرفتن به حرف کسی است انگشت برداشتن متضاد آن است یعنی دست از ایراد گرفتن برداشت.   شماره: