نظامی

نظامی

بخش ۲ - در توحید باری

۱

به نام آنکه هستی نام ازو یافت

فلک جنبش زمین آرام ازو یافت

۲

خدایی ک‌آفرینش در سجودش

گواهی مطلق آمد بر وجود‌ش

۳

تعالی الله یکی بی مثل و مانند

که خوانندش خداوندانْ خداوند

۴

فلک بر‌پای‌دار و انجم‌افروز

خرد را بی‌میانجی حکمت‌آموز

۵

جواهر‌بخشِ فکرت‌های باریک

به روز آرنده شب‌های تاریک

۶

غم و شادی نگار و بیم و امید

شب و روز آفرین و ماه و خورشید

۷

نگه دارنده بالا و پستی

گوا بر هستی او جمله هستی

۸

وجودش بر همه موجود قاهر

نشانش بر همه بیننده ظاهر

۹

کواکب را به قدرت کارفرمای

طبایع را به صنعت گوهرآرای

۱۰

مرادِ دیده‌ٔ باریک‌بینان

انیسِ خاطرِ خلوت‌نشینان

۱۱

خداوندی که چون نامش بخوانی

نیابی در جوابش لن ترانی

۱۲

نیاید پادشاهی زوت بهتر

ورا کن بندگی هم اوت بهتر

۱۳

ورای هرچه در گیتی اساسی است

برون از هر چه در فکرت قیاسی است

۱۴

به جستجوی او بر بام افلاک

دریده وهم را نعلینِ ادراک

۱۵

خرد در جستنش هشیار برخاست

چو دانستش نمی‌داند چپ از راست

۱۶

شناساییش بر کس نیست دشوار

ولیکن هم به حیرت می‌کشد کار

۱۷

نظر دیدش چو نقش خویش برداشت

پس آن‌گاهی حجاب از پیش برداشت

۱۸

مبرا حکمش از زودی و دیری

منزه ذاتش از بالا و زیری

۱۹

حروف کائنات ار بازجویی

همه در توست و تو در لوح اویی

۲۰

چو گل صدپاره کن خود را درین باغ

که نتوان تندرست آمد بدین داغ

۲۱

تو زانجا آمدی کاین جا دویدی

ازین جا در گذر کانجا رسیدی

۲۲

ترازوی همه ایزدشناسی

چه باشد جز دلیلی یا قیاسی‌؟

۲۳

قیاسِ عقل تا آنجاست بر کار

که صانع را دلیل آید پدیدار

۲۴

مده اندیشه را زین پیشتر راه

که یا کوه آیدت در پیش یا چاه

۲۵

چو دانستی که معبودی تو را هست

بدار از جستجوی چون و چه دست

۲۶

ز هر شمعی که جویی روشنایی

به وحدانیتش یابی گوایی

۲۷

گه از خاکی چو گل رنگی برآرد

گه از آبی چو ما نقشی نگارد

۲۸

خرد بخشید تا او را شناسیم

بصارت داد تا هم زو هراسیم

۲۹

فکند از هیأت نُه حرف افلاک

رقوم هندسی بر تختهٔ خاک

۳۰

نبات روح را آب از جگر داد

چراغ عقل را پیه از بصر داد

۳۱

جهت را شش گریبان در سر افکند

زمین را چار گوهر در برافکند

۳۲

چنان کرد آفرینش را به آغاز

که پی بردن نداند کس بدان راز

۳۳

چنانش در نورد آرد سرانجام

که نتواند زدن فکرت در آن گام

۳۴

نشاید باز جست از خود خدایی

خدایی برتر است از کدخدایی

۳۵

بفرساید همه فرسودنی‌ها

همو قادر بود بر بودنی‌ها

۳۶

چو بخشاینده و بخشندهٔ جود

نخستین مایه‌ها را کرد موجود

۳۷

به هر مایه نشانی داد از اخلاص

که او را در عمل کاری بود خاص

۳۸

یکی را داد بخشش تا رساند

یکی را کرد ممسک تا ستاند

۳۹

نه بخشنده خبر دارد ز دادن

نه آن کس کاو پذیرفت از نهادن

۴۰

نه آتش را خبر کاو هست سوزان

نه آب آگه که هست از جان‌فروز‌ان

۴۱

خداوندیش با کس مشترک نیست

همه حمال فرمانند و شک نیست

۴۲

که را زهره ز حمالان راهش

که تخلیطی کند در بارگاهش؟

۴۳

بسنجد خاک و مویی بر ندارد

بیارد باد و بویی بر ندارد

۴۴

زهی قدرت که در حیرت فزودن

چنین ترتیب‌ها داند نمودن

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 4
علی مراقب :

نظرات

user_image
فرهاد اشتری
۱۳۹۰/۱۰/۱۱ - ۰۰:۵۲:۱۳
در مصرع نخست بیت چهارم مابین کلمه (دار) و حرف (و) میبایست فاصله باشد.
user_image
فریبرز مالکی
۱۳۹۱/۰۲/۲۷ - ۰۱:۳۲:۳۶
بیت 37 بعد از نشانی کلمه هست افتاده
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۸/۲۹ - ۱۶:۱۴:۱۵
دو بار روی کلمه میزنیم هیچی نمی اورد
user_image
مهدی
۱۳۹۷/۰۶/۰۶ - ۰۲:۲۶:۵۵
نسخه ها: دست نویس موجود بودلیان در آکسفورد در سال 766 ه. قنسخه موز بریتانیا از دست نویس قرن 15 میلادینسخه کتاب خانه پاریس 767 ه. قچو گل صد پاره کن خود را بدین داغ / که نتوان تندرست آمد درین باغاگر باغ را استعاره از دنیا و داغ را مفهومی از نقصِ انسان بگیریم ترتیب آنها مهم است شرح بیت نظامی‌:همانند گل که از داغی خورشید شکوفا (صد پاره شدن باز شدن گلبرگ های گل) می شود تو نیز از داغی نقص خود شکوفا شو زیرا نمی توان در باغ دنیا بی نقص بود
user_image
مهدی
۱۳۹۷/۰۶/۰۶ - ۰۲:۳۴:۲۴
شناسایش بر کس نیست دشوار / ولیکن هم به حیرت می کشد کاراین بیت قبل از بیتترازوی همه هستی شناسی / چه باشد جز دلیلی و قیاسیبر اساس نسخه دسنویس پاریس مورخ 763 ه. ق شماره supplement persan 1817
user_image
روح‌الله مجدالدین
۱۳۹۷/۱۰/۱۱ - ۰۶:۴۰:۲۸
فلک بر پای دارو ... » فلک بر پای دار و ...
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۱/۲۷ - ۱۰:۱۱:۲۰
تفسیر ابیات ۲۵ الی ۲۷: حکیم نظامی در "خمسه" خود بیان می‌کند: چنانچه به معبودی الهی پی بردی و ایمان آوردی، دیگر در چند و چون وجود لایزال او تحری و جستجو مکن. درست مانند روشنایی هر شمع و درخشش آن که گواهی بر وحدانیت نور بی بدیل خالق دارد. گاهی از خاک پست گلستان رنگارنگ وجود آورده و زمانی از قطره آب ناچیز نقشی بزیبایی ما انسانها ایجاد می‌کند.