نظامی

نظامی

بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

۱

فروزنده شبی روشن‌تر از روز

جهان روشن به مهتاب شب‌افروز

۲

شبی باد مسیحا در دماغش

نه آن بادی که بنشاند چراغش

۳

ز تاریکی در آن شب یک نشان بود

که آب زندگی در وی نهان بود

۴

سوادی نه بر آن شب‌گون عماری

جز آن عصمت که باشد پرده‌داری

۵

صبا گرد از جبین‌ِ جان زدوده

ستاره صبح را دندان نموده

۶

شبی بود از در مقصود‌جویی

مراد آن شب ز مادر زاد گویی

۷

ازین سو زهره در گوهر گسستن

وز آن سو مه به مروارید بستن

۸

زمین در مشک پیمودن به خروار

هوا در غالیه سودن صدف‌وار

۹

ز مشک‌افشانی‌ِ باد طرب‌ناک

عبیرآمیز گشته نافهٔ خاک

۱۰

دماغ عالم از باد بهاری

هوا را ساخته عود قماری

۱۱

سماع زهره شب را در گرفته

مه یک هفته نصفی برگرفته

۱۲

ثریا بر ندیمی خاص گشته

عطارد بر افق رقاص گشته

۱۳

جرس‌جنبانی‌ِ مرغان شب‌خیز

جرس‌ها بسته در مرغ شب‌آویز

۱۴

دد و دام از نشاط دانهٔ خویش

همه مطرب شده در خانهٔ خویش

۱۵

اگر چه مختلف آواز بودند

همه با ساز شب دم‌ساز بودند

۱۶

ملک بر تخت افریدون نشسته

دل اندر قبلهٔ جمشید بسته

۱۷

فروغ روی شیرین در دماغش

فراغت داده از شمع و چراغش

۱۸

نسیم سبزه و بوی ریاحین

پیام آورده از خسرو به شیرین

۱۹

کزین خوش‌تر شبی خواهد رسیدن؟

و زین شاداب‌تر بویی دمیدن؟

۲۰

چرا چندین وصال از دور بینیم

اگر نوریم تا در نور بینیم

۲۱

و گر خونیم خونت چون نجوشد

و گر جوشد به من‌بر چند پوشد

۲۲

هوایی معتدل‌، چون خوش نخندیم‌؟

تنوری گرم‌، نان چون در نبندیم‌؟

۲۳

نه هر روزی ز نو روید بهاری

نه هر ساعت به دام آید شکاری

۲۴

به عقل آن به که روزی خورده باشد

که بی‌شک کارِ کرده کرده باشد

۲۵

بسا نان کز پی صیاد بردند

چو دیدی‌، ماهی و مرغانش خوردند

۲۶

مثل زد گرگ چون روبه دغا بود

طلب من کردم و روزی تو را بود

۲۷

ازین فکرت که با آن ماه می‌رفت

چو ماه آن آفتاب از راه می‌رفت

۲۸

دگر ره دیو را دربند می‌داشت

فرشته‌ش بر سر سوگند می‌داشت

۲۹

ازین سو تخت شاهنشه نهاده

وشاقی چند بر پای ایستاده

۳۰

به خدمت پیش تخت شاه شاپور

چو پیش گنج بادآورد گنجور

۳۱

و زان سو آفتاب بت‌پرستان

نشسته گرد او ده نار‌پستان

۳۲

فرنگیس و سهیل سروبالا

عجب‌نوش و فلک‌ناز و همیلا

۳۳

همایون و سمن‌ترک و پری‌زاد

ختن‌خاتون و گوهر‌مُلک و دل‌شاد

۳۴

گلاب و لعل را بر کار کرده

ز لعلی روی چون گل‌نار کرده

۳۵

چو مستی خوان شرم از پیش برداشت

خرد راه وثاق خویش برداشت

۳۶

ملک فرمود تا هر دل‌ستانی

فرو گوید به نوبت داستانی

۳۷

نشسته لعل‌داران قصب‌پوش

قصب بر ماه بسته لعل بر گوش

۳۸

ز غمزه تیر و از ابرو کمان‌ساز

همه باریک‌بین و راست‌انداز

۳۹

ز شکر هر یکی تنگی گشاده

ز شیرین بر شکر تنگی نهاده

تصاویر و صوت

خمسهٔ نظامی به تصحیح حسن وحید دستگردی » تصویر 74

نظرات

user_image
ارغنون
۱۳۹۰/۱۱/۱۳ - ۰۳:۰۴:۰۶
و زان سو آفتاب بت‌پرستاننشسته گرد او ده نار پستانفرنگیس و سهیل سرو بالاعجب نوش و فلکناز و همیلاهمایون و سمن ترک و پریزادختن خاتون و گوهر ملک و دلشادبا عرض ادب و احترام ، محضر ادب دوستان ایران زمین :همانطور که در سه بیت بالا ملاحظه میفرمائید خصوصاً در بیت اول ، نظامی از ده نفر یاد میکند « نشسته گرد او ده نار پستان »و در دو بیت بعدی ، اسامی آن « ده » نفر را یک به یک نام میبرد . با این حساب حرف « و » در بیت آخر ، حرفی اضافه بوده و به نظر بنده می بایست حذف شود . چون ایجاد شبهه میکندو با بودن حرف « و » ، تعداد نفرات حاضر را به یازده نفر می رساند و چنان به نظر میرسد که :« دلشاد » نیز ، یکی از آن نفرات میباشد . در صورتی که در معنای شعر ، « دلشاد » صفتی است که به « گوهر ملک » داده شده . در هر حال بنده مطیع نظرات استادان و اهل فنمیباشم و آنچه به نظرم میآمد درست است ، بیان کردم . ممنون و متشکر .
user_image
عرشیان
۱۳۹۵/۱۰/۱۷ - ۰۲:۱۸:۴۱
بیت 29 شاهنشه صحیح میباشد
user_image
عرشیان
۱۳۹۵/۱۰/۱۷ - ۰۲:۲۶:۰۰
نظر جناب ارغون کاملا صحیح میباشد زیرا در بخش 40 دقیقا به این اسامی اشاره شده .
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۸/۰۹ - ۱۳:۲۸:۰۹
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجم‌البلدان آنرا جایی در هند می‌داند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .
user_image
سید محسن
۱۴۰۲/۰۹/۲۲ - ۱۱:۵۷:۱۱
با توجه به مصرع قبلی که فرنگیس و سهیل را سرو بالا صفت داده است پس در مصرع مورد نظر هم ختن خاتون و گوهر ملک میتواند صفت دلشاد داشته باشند و نظر ارغنون درست است
user_image
کیاوش نادرشاهی
۱۴۰۳/۰۲/۱۶ - ۱۶:۱۰:۱۱
مه یک هفته نصفی برگرفتهدو معنای دارای ایهام داره یکی اینکه ماه هفته دوم ماه کامل هست و ماه نیمه در هفته اول تشکیل میشه.دودیگر اینکه پیمانه باده‌نوشی به ترتیب اندازه اول ساقی، دوم نصفی، و سوم جام بودند و نصفی برگرفتن به معنای سبو در دست داشتن و باده پیمایی بوده و مه نصفه هم تشبیه.