
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۰۳
۱
ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
۲
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
۳
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
نیست ملک را مجال در حرمِ یار من
۴
مملکتِ جان و دل وقفِ غمش کردهام
عشق گواهی دهد بر خط و اقرارِ من
۵
عشق مرا هرکسی تهمتِ دیگر نهد
بیخبر از من که چیست شیوه و هنجارِ من
۶
با که توان گفت باز آنچه مرا کشف شد
زآن که نیارد کسی طاقتِ گفتارِ من
۷
گر شود آگه که چیست در دلِ پر آتشم
جامه بسوزد چو پوست بر بدنِ زارِ من
۸
هرکس از آنجا که اوست مینهدم تهمتی
هرچه بتر گو بگو کم غم و تیمارِ من
۹
حاسدِ شوریده بخت گر غرضی میکند
نیست تفاوت مرا گو بکن انکارِ من
۱۰
طرفه نباشد که خام عیب نزاری کند
سوخته داند که چیست آتش هموارِ من
تصاویر و صوت

نظرات