
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۲۶
۱
ترش گرفته دو ابرو و لب چنان شیرین
به خشم سر که میامیز بر عسل چندین
۲
بیا و لب به لبم بر نه و دلم دریاب
که جز چنین نتوان داد درد را تسکین
۳
در آی و خانه بیارای و وقت ما خوش کن
شراب کی بستان و زمانکی بنشین
۴
به لطف باز طلب دوستان مخلص را
ببایدت غم یاران بخورد بهتر از این
۵
زکات حسن ترا هیچ وجه دیگر نیست
درآی ای که به دست آوری دل غم گین
۶
ز حسن تو چه کم آید گر التفات کنی
بیا که حسن ترا نیست حاجت تحسین
۷
مرا وصال تو حالی اگر شود حاصل
مهم تر ست ز وعده و وعید حورالعین
۸
کسی که طلعت زیبای تو تفرّج کرد
بدین قیاس بداند که چیست خلد برین
۹
دل شکسته دلان گر نگاه خواهی داشت
شکسته تر نبود از نزاری مسکین
نظرات