حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۰۸۴

۱

مسیح اگر به نفس کرد مرده‌ای زنده

بیا که مرده به می زنده می کند بنده

۲

غلام همّت دهقان و دست و بیل وی‌ام

که شاخِ رز بنشانده‌ست و بیخ غم کنده

۳

مرا چه غم که ملامت کنند مدعیان

محیط کی به دهان سگان شود گنده

۴

گذشته فایده برد از گذشته راست چنانک

رسد نصیبهٔ آینده هم به آینده

۵

بیار تا تو چه داری به نقد و کیسهٔ نقد

به نقدِ وقت نگه‌دار زر پاینده

۶

مشو به طاعت بی‌طوعِ خویشتن مغرور

که بر عبادتِ ما می‌کند قضا خنده

۷

مگر عنایت حق دست گیرِ ما باشد

به یمن طالع میمون و بختِ فرخنده

۸

برونِ زرق فروشان به ازرقِ تزویر

مزیّن است و درونشان به حشو آگنده

۹

ز بیمِ آتشِ دوزخ ز آب بر مشکن

بهادری نکند لشکریِّ ترسنده

۱۰

شراب خواره چه ماند به ظالمی که چو سیل

به یک مصادره سد خان و مان برافکنده

۱۱

غنیمت است به جان جرعه‌ای و تا یابی

بخر نزاری، مشنو که نیست ارزنده

تصاویر و صوت

نظرات