
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۶۶
۱
دلا یک رنگ شو با ما مپوش از زرق زراقی
مکن تر دامنی بر خشک و بستان ساغر از ساقی
۲
مخور با خویش وگر خوردی به یاد دوست خور باری
که ناید از سموم بادیه جلاب پَر آقی
۳
سقاک الله قدح بستان ز دست ترک یغمایی
عفاک الله تفرج کن به روی حور ییلاقی
۴
شراب تلخ با شیرین دهانان خوش توان خوردن
که با پاکیزه رویی هستِشان پاکیزه اخلاقی
۵
گر از قامت سخن گوید بر آن سیمین بران باری
نیارد کرد سروِ باغ دعوی سمن ساقی
۶
اگر پروانهیی خود را زند بر شعله شمعی
مکن عیب ای ملامت گر که می سوزد ز مشتاقی
۷
مهلهل کی ستم کردی اگر بیچاره دانستی
که نام ازهر و مزهر بماند در وفا باقی
۸
نوایی برکش و عشاق را در سر فکن شوری
نزاری کی رسد افسرده را نسبت به عشاقی
۹
ز قلاشان و رندان گونه از خامان و خود بینان
به رندی و به قلاشی تو خود مشهور آفاقی
نظرات