
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۷۷
۱
غمزه ی مست صنم بابلی
زلف پر آشوب بت غنغلی
۲
اینهمه سحر مکن ابلهی
و آن همه دام است مکن غافلی
۳
روی نکو آفت جان و دل است
دل به نکویان مده ار عاقلی
۴
نی غلطم مرتبه ی اهل دل
از چه بلندست از این بی دلی
۵
رو طمع از وصل ببر زان که هست
حاصل بی دل همه بی حاصلی
۶
با تو ندارد سر پیوند عشق
تا طمع از وایه ی خود نگسلی
۷
رخت به سر منزل عشاق کش
کهل شدی تا به کی از کاهلی
۸
با خودی خویش نزاری مرو
زین پس اگر عالم آن منزلی
نظرات