حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۲۶۹

۱

یارب آن خلدست یا رویِ جهان آرایِ دوست

یارب آن سروِ خرامان است یا بالایِ دوست

۲

یارب آن عشق است یا مهرست یا شوق است چیست

بند بر بندم چنین در بندِ سر تا پایِ دوست

۳

دل دمی خرّم نباشد گر نبیند رویِ یار

دیده در عالم نبیند گر نباشد رایِ دوست

۴

دوست را بر جانِ من حکم است گو در جان نشین

کز میانِ جان کنم بر دیده و دل جایِ دوست

۵

فارغم از وعدهٔ فردا چو حالی حاضر است

کی بود دیوانگان را طاقت فردای دوست

۶

گر دمی ابرو ترش دارد به شیرینی رواست

شورشی دارد به غایت تلخیِ صفرایِ دوست

۷

دشمنم گو خونِ دل می خور که من در زیر چنگ

باده خواهم خورد بر رویِ جهان آرایِ دوست

۸

خلق می گوید نزاری زندگی پر مشغله ست

راستی پروایِ خلقم نیست جز پروای دوست

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۸۶۱

نظرات