
حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۷۳
۱
به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست
ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
۲
اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند
به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
۳
بر آن قرار برفتی که زود بازآیی
بیا به قول وفا کن بدین نشان ای دوست
۴
به وصل اگر زمیانِ توم کناری نیست
کنارِ من ز سرشک است تا میان ای دوست
۵
خبر چه گویمت از جانِ خسته و دلِ تنگ
چو در کنارِ دلی در میانِ جان ای دوست
۶
من از میان بروم چون تو در کنار آیی
من و تو مَجمعِ اضداد و یک مکان ای دوست
۷
من و تو هر دو به هم شرک و وحدت اینت محال
و گر به شکل بوم با تو توأمان ای دوست
۸
همان نزاریِ شوریدۀ توم زنهار
اگر مشابهتی گفتم الامان ای دوست
۹
درونِ جانی و بل جانِ جان و می کوشم
که مدّعی نبرد بر من این گمان ای دوست
تصاویر و صوت

نظرات