
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۰۱
۱
دانی مرا به توبه چرا التفات نیست
زیرا که روی توبه ما در ثبات نیست
۲
در آتش فراغ اگر می نمیخورم
تسکین التهاب به آب فرات نیست
۳
گو گرد راز آتش باکو شنیده ای
کز سوختن به غربت قلزم نجات نیست
۴
دودی سیه به جای نفس میرود ز حلق
عهد فراق و مدت هجران حیات نیست
۵
با شاهدان مجالست و توبه برقرار
این خود حکایتی است که در ممکنات نیست
۶
در صحبت رنود خرابات و متّقی
چیزی طمع مدار که در کاینات نیست
۷
با شاهدان کوی خرابات های و هوی
زین بت پرست حاجت عزّی و لات نیست
۸
مایل به روح و راح چو حاجی به کعبه ایم
این جا مجال شرح و محل صفات نیست
۹
آنجا که پرتو حسنات مهیمن است
ماهیّتی ز مظلمه ی سیئات نیست
۱۰
ماییم و پای خنب نزاری و دست دوست
از ما ببر اگر سر پیوند مات نیست
۱۱
تن در زفان خلق ده و ترک توبه کن
ممکن نمیشود سر این قصه هات نیست
نظرات