
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۳۲
۱
آه و واویلا کم برگ شکیبایی نیست
هیچ مشکل بتر از محنت تنهایی نیست
۲
پشتم از بار فراق تو دو تا شد چه عجب
که ز بی قوّتی ام قوت یکتایی نیست
۳
من و سودای تو من بعد که جاهل باشد
هر خردمند که عاشق شد و سودایی نیست
۴
شاهد لاله رخ و یار صنوبر بالا
همه جا هست و مرا خاطر هر جایی نیست
۵
سپر تیر ملامت شده ام چتوان کرد
با کمانی که به بازوی توانایی نیست
۶
عشق دردیست که در تربیت درمانش
مرهمی نیست وگر هست به خودرایی نیست
۷
عاقلان بار خدایا همه عاشق گردند
تا بدانند که این کار به دانایی نیست
۸
شیب و بالا و نظر نقش خیالت چه شود
یوسفم را چو غم سوز زلیخایی نیست
۹
از چنان روی به آوازه ی خوبی خرسند
گر کسی هست نزاری به شکیبایی نیست
نظرات