
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۶۲
۱
نزاری که نیازش به اهل راز بود
چه گونه توبه کند ور کند مجاز بود
۲
چو من کسی که بود می پرست و شاهدباز
مرا قبول نباشد که توبه باز بود
۳
مگر که دیده بدوزی ز روی خوب ار نه
نظر نظاره کند تا دو دیده باز بود
۴
به هر کجا بخرامد تذرو رفتاری
همای خاطر من بر قفا چو باز بود
۵
بر آبگینه دردم هنوز باقی هاست
چو با صفا نبود توبه بی نماز بود
۶
روا بود که چو من خمری خراباتی
ز مجلس می و مطرب در احتراز بود
۷
به کعبه قبله کند منزوی برای نماز
ولیک قبله آزادگان نیاز بود
۸
شبان تا به سحر محتسب چه می داند
که دوستان را با دوستان چه راز بود
۹
اگر به مرتبه سلطان شود نزاری عشق
چو حاکم است همان بنده ایاز بود
نظرات