حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۶۹
۱
ای دل سودازده عاشق تنها مباش
با خود اگر می‌روی همره سودا مباش
۲
همره سودا و تو شرط عظیم است نی
پس تو حجاب خودی پس تو در اصلا مباش
۳
مقصد باقی طلب راه رو و دم مزن
هیچ توقّف مکن منتظر ما مباش
۴
کاهلی و غافلی هر دو حجاب ره‌اند
کار خود امروز کن سخرهٔ فردا مباش
۵
آفت راه تو چیست رای و قیاس محال
باز بگویم که چه پس‌روِ آرا مباش
۶
غایت اشفاق بین زین همه تنبیه چیست
مرهم دل‌خسته باش صخرهٔ صمّا مباش
۷
خوش‌منش و تازه رو باش چو لفظ ملیح
پر گره و صلب و زَفت هم چو معمّا مباش
۸
منت هر ناسزا بیش تحمّل مکن
طالب لؤلؤ نیی تابع لالا مباش
۹
دامن ملاح گیر تا به درآیی ز موج
باش چو کشتی حمول طیره چو دریا مباش
۱۰
سدره رها کرده‌ای آمده‌ای در مغاک
بر در دون همّتان بیش به عمدا مباش
۱۱
منکر اهل یقین معترض کفر و دین
بوده نیی بیش ازین نه نه حقا مباش
۱۲
چیست نزاری چنین راز برون می‌دهی
نقد تو داری خموش بیهده گویا مباش
تصاویر و صوت
نظرات