حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۷۲

۱

خوش است عالمِ رندان و صحبتِ او باش

بیا دمی به علی رغمِ عاقلان خوش باش

۲

درون به کعبه فرست و برون به می کده آر

نیاز می کن پنهان شراب می خور فاش

۳

ز آفتابِ قدح کور دیده بگریزد

کز آفتاب تحاشی نکرد جز خفّاش

۴

چو ذوقِ باده ندانی ز مستیِ ام مخروش

چو زخمِ عشق نخوردی جراحتم مخراش

۵

نزولِ عشقِ حقیقی طمع مدار هنوز

نکرده خانۀ دل خالی از خیالِ قماش

۶

ملامتِ دگران می کنی به فتویِ عشق

خطا چراست چو با عقل می رود کنکاش

۷

اگر به عقلِ مجرّد کفایت است چو من

به عقل می روم آخر چه می کنی پرخاش

۸

وگر زمام به دستِ ارادتِ دگری ست

برو به هرزه دلیلی ز عقل بر متراش

۹

ز رویِ صورت اگر بر نیفکنند نقاب

درونِ پرده که داند چه می کند نقّاش

۱۰

دمی به مجلسِ روحانیانِ راح پرست

دلت قرار نگیرد ز حرصِ کسبِ معاش

۱۱

بهشتِ نقد و شرابِ طهور و ساقیِ حور

بیار خاک و به رویِ صلاح و تقوا پاش

۱۲

لبم چو پردۀ دل خشک شد ز بی آبی

قدح به دستِ نزاری که داد کی کو کاش

۱۳

اگر چو ظاهر باطن به خلق بنمایند

کسی چه فرق کند زاهد از منِ قلّاش

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۳۰۳

نظرات