
حکیم نزاری
شمارهٔ ۷۳۰
۱
برخیز تا کنیم صبوحی هوای باغ
کز فیض ابر گشت منور فضای باغ
۲
خوش وقتِ اهل فیض که بر گردن آورند
هر بامداد رخت سوی تخت جای باغ
۳
در نیفه های غنچه نهادند نافه ها
تا مشک بیز کرد نسیمش هوای باغ
۴
شادی روی آنکه به شادی علی الصباح
بر ما کند گشاده درِ دل گشای باغ
۵
دهقان نگر که گه گه در تاب آفتاب
تا سی سه چار آب برد از برای باغ
۶
الوان نعمتش دهد الحق جزای آنک
خاری به روزگار برآرد ز پای باغ
۷
می نیست آب رز که مسیح است در خواص
انگور چیست مریم دوشیزه زای باغ
۸
دیوار ها بلند چرا برکشیده اند
وز خار تیغ ساخته پرچین های باغ
۹
تا هر زمان به گل نرسد دست ناصواب
از بیم زهر خار مخالف گزای باغ
۱۰
خوار و خجل بماندی اگر داستان من
بر گوش بگذراندی دستان سرای باغ
۱۱
آیا نزاریا بودت بخت آنکه باز
با دوستان صبوح کنی در سرای باغ
۱۲
از بیرجند دورم و چون بی دلان مست
مشتاق بانگ بلبلم و مبتلای باغ
نظرات