حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۱۳

۱

ترا نادیده مهرت بر گرفتم

به خود سر با تو کاری در گرفتم

۲

مرا از وصلِ تو خیری نصیب است

به فالِ فرّخ این اختر گرفتم

۳

دعا گفتم، زمین بوسیدم اوّل

به یادت هر کجا ساغر گرفتم

۴

به بویِ نافۀ زلفت صبا را

قدم از دیده در گوهر گرفتم

۵

ز آتش خانۀ سودایِ عشقت

تنورِ سینه در اخگر گرفتم

۶

ازین پیش ار خطایی کردم آن رفت

به پیمانِ تو عهد از سر گرفتم

۷

سر از کویت نخواهم برد دانم

که این عشق از سرِ دیگر گرفتم

۸

مرا تا از سر این سودا در آید

دل از جانِ نزاری برگرفتم

تصاویر و صوت

نظرات